مدیریت کسب و کار امری به شدت حساس است. کسی که وظیفه مدیریت کسب و کار را به عهده دارد، باید شور و انگیزه بالایی برای این کار داشته باشد، ولی اشتیاق به تنهایی کافی نیست.
موفقیت طولانی مدت در فضای تجارت امروز، مستلزم آن است که مدیر کسب و کار به شکل کامل با تعریف این جایگاه شغلی آشنا باشد، شرح وظایفش را بداند و دانش و مهارتهای اساسی این کار را کسب کرده باشد.
مدیریت کسب و کار به عملی گفته میشود که در آن، افراد مختلف سازماندهی میشوند تا به اهداف تعیین شده برای کسب و کار جامعه عمل بپوشانند. فردی که این وظیفه را به عهده دارد، باید بتواند از منابع سازمان به بهترین شکل ممکن استفاده کند.
در یک مدل تجاری سودآور، مدیریت کسب و کار باید بتواند رضایت ذینفعان، سهامداران، کارمندان، مشتریان و صاحبان کسب و کار را جلب کند. البته لازم به ذکر است در برخی از کسب و کارهای کوچک یا بزرگ، خود صاحب کسب و کار، مدیریت مجموعه را نیز به عهده میگیرد.
برخی عملکردهای کلی در همه کارهای مدیریتی موجود
یک مدیر کسب و کار ملزم به برنامهریزی و آمادهسازی سازمان جهت رسیدن به اهداف مورد نظر است که ممکن است شامل کارهای مختلفی شود از جمله برآورد بودجه، تحقیق بازار و ارائه استراتژی. به طور اساسی این عملکرد نشاندهنده محل قرارگیری سازمان، جهتگیری آن و چگونگی تأمین منابع است.
زمانی که اهداف تعریف شدند، مدیر کسب و کار مسئولیتهای مورد نظر را تشخیص داده، افراد را مورد آنالیز قرار میدهد و ابزار مورد نیاز را برآورد میکند و به تقسیم وظایف میپردازد. این مرحله ممکن است شامل بازبینی سازمان، توسعه گروههای جدید و یا تعریف مشاغل جدید باشد. هدف ایجاد محیطی بهینه برای عملکرد مؤثر و نتیجهبخش است.
پیدا کردن فرد مناسب جهت کارهای مختلف بخش بسیار مهمی از مدیریت کسب و کار است. تعیین مشاغل مورد نیاز، آمادهسازی تعاریف کارها، انتخاب و آمادهسازی از جمله بخشهای مختلف کار یک مدیر است. یک مدیر خوب معیارهایی از قبیل تنوع، اخلاق، سیاست و سایر پارامترهای مورد نیاز برای هر کار را در محیط کسب و کارش تشخیص میدهد.
نکته جالب در مورد جهتدهی امور به دست آوردن نقطه بالانس بین کارکنان مورد نیاز و تولید اقتصادی است. این امر شامل تخصیص مناسب منابع و فراهم نمودن سیستم حمایتی است که به مسائل سریعاً پاسخ دهد. یک مدیر کسب و کار لازم است با داشتن شخصیت فردی بالا، به کارکنانش روحیه داده و آنها را جهت دستیابی به اهداف مشترک هدایت کند.
کنترل عبارت است از ارزیابی کیفیت در تمام مراحل سازمان. یک مدیر با دنبال کردن کارها و مقایسه آنها بر اساس یک نقشه استراتژیک، انحراف از هدف را به حداقل میرساند. کنترل امور شامل تحلیل هزینهها، مدیریت اطلاعات، اندازهگیری عملکرد و عملکرد بهموقع است.
دنبال نمودن و بازبینی بودجه یکی از عوامل بسیار بحرانی موفقیت هر مدیر است که اغلب توسط دورههای آموزشی مختلف مدیریت کسب و کار مورد تمرکز قرارگرفته و معمولاً شامل فاینانس، محاسبات و نرمافزارهای محاسبه بودجه میشود.
زمینه اساسی دیگری برای مدیریت کسب و کار شامل آمار، بازاریابی، منابع انسانی و اقتصاد نیز لازماند. همچنین عواملی همچون تصمیمگیری، منطق، حل مسئله و مهارتهای شخصیتی نقش بسیار مهمی در مدیریت کسب و کار بر عهده دارند.
۱) ایجاد سود برای صاحبان مجموعه و سهامداران
۲) ایجاد ارزش و ارائه محصولات نوآورانه با قیمت منطقی برای مشتریان
۳) فراهم کردن محیط شغلی پویا و مثبت برای کارمندان
جمع بندی:
یک مدیر کسب و کار خوب، کسی است که در کنار تمام مباحث علمی حوزه مدیریت، به مهارتی به نام رهبری نیز مسلط باشد. تعریف رهبر اندکی دشوار است و شاید در چند سطر نتوان به شکل کامل آن را توصیف کرد، ولی در یک بیان کلی، مدیری میتواند به رهبر کسب و کار تبدیل شود که مهارت انگیزش ;کارمندان را داشته باشد، تناقضهای موجود در تیم را حل کند، در روزهای سخت و شکستها تیم را با تمام انگیزه به پیش براند و بستر را برای کارمندان فراهم کند تا امکان پیشرفت حرفهای و فردی را پیدا کنند.
مدیریت کسب و کار امری به شدت حساس است. کسی که وظیفه مدیریت کسب و کار را به عهده دارد، باید شور و انگیزه بالایی برای این کار داشته باشد، ولی اشتیاق به تنهایی کافی نیست.
موفقیت طولانی مدت در فضای تجارت امروز، مستلزم آن است که مدیر کسب و کار به شکل کامل با تعریف این جایگاه شغلی آشنا باشد، شرح وظایفش را بداند و دانش و مهارتهای اساسی این کار را کسب کرده باشد.
مدیریت کسب و کار به عملی گفته میشود که در آن، افراد مختلف سازماندهی میشوند تا به اهداف تعیین شده برای کسب و کار جامعه عمل بپوشانند. فردی که این وظیفه را به عهده دارد، باید بتواند از منابع سازمان به بهترین شکل ممکن استفاده کند.
در یک مدل تجاری سودآور، مدیریت کسب و کار باید بتواند رضایت ذینفعان، سهامداران، کارمندان، مشتریان و صاحبان کسب و کار را جلب کند. البته لازم به ذکر است در برخی از کسب و کارهای کوچک یا بزرگ، خود صاحب کسب و کار، مدیریت مجموعه را نیز به عهده میگیرد.
برخی عملکردهای کلی در همه کارهای مدیریتی موجود
یک مدیر کسب و کار ملزم به برنامهریزی و آمادهسازی سازمان جهت رسیدن به اهداف مورد نظر است که ممکن است شامل کارهای مختلفی شود از جمله برآورد بودجه، تحقیق بازار و ارائه استراتژی. به طور اساسی این عملکرد نشاندهنده محل قرارگیری سازمان، جهتگیری آن و چگونگی تأمین منابع است.
زمانی که اهداف تعریف شدند، مدیر کسب و کار مسئولیتهای مورد نظر را تشخیص داده، افراد را مورد آنالیز قرار میدهد و ابزار مورد نیاز را برآورد میکند و به تقسیم وظایف میپردازد. این مرحله ممکن است شامل بازبینی سازمان، توسعه گروههای جدید و یا تعریف مشاغل جدید باشد. هدف ایجاد محیطی بهینه برای عملکرد مؤثر و نتیجهبخش است.
پیدا کردن فرد مناسب جهت کارهای مختلف بخش بسیار مهمی از مدیریت کسب و کار است. تعیین مشاغل مورد نیاز، آمادهسازی تعاریف کارها، انتخاب و آمادهسازی از جمله بخشهای مختلف کار یک مدیر است. یک مدیر خوب معیارهایی از قبیل تنوع، اخلاق، سیاست و سایر پارامترهای مورد نیاز برای هر کار را در محیط کسب و کارش تشخیص میدهد.
نکته جالب در مورد جهتدهی امور به دست آوردن نقطه بالانس بین کارکنان مورد نیاز و تولید اقتصادی است. این امر شامل تخصیص مناسب منابع و فراهم نمودن سیستم حمایتی است که به مسائل سریعاً پاسخ دهد. یک مدیر کسب و کار لازم است با داشتن شخصیت فردی بالا، به کارکنانش روحیه داده و آنها را جهت دستیابی به اهداف مشترک هدایت کند.
کنترل عبارت است از ارزیابی کیفیت در تمام مراحل سازمان. یک مدیر با دنبال کردن کارها و مقایسه آنها بر اساس یک نقشه استراتژیک، انحراف از هدف را به حداقل میرساند. کنترل امور شامل تحلیل هزینهها، مدیریت اطلاعات، اندازهگیری عملکرد و عملکرد بهموقع است.
دنبال نمودن و بازبینی بودجه یکی از عوامل بسیار بحرانی موفقیت هر مدیر است که اغلب توسط دورههای آموزشی مختلف مدیریت کسب و کار مورد تمرکز قرارگرفته و معمولاً شامل فاینانس، محاسبات و نرمافزارهای محاسبه بودجه میشود.
زمینه اساسی دیگری برای مدیریت کسب و کار شامل آمار، بازاریابی، منابع انسانی و اقتصاد نیز لازماند. همچنین عواملی همچون تصمیمگیری، منطق، حل مسئله و مهارتهای شخصیتی نقش بسیار مهمی در مدیریت کسب و کار بر عهده دارند.
۱) ایجاد سود برای صاحبان مجموعه و سهامداران
۲) ایجاد ارزش و ارائه محصولات نوآورانه با قیمت منطقی برای مشتریان
۳) فراهم کردن محیط شغلی پویا و مثبت برای کارمندان
جمع بندی:
یک مدیر کسب و کار خوب، کسی است که در کنار تمام مباحث علمی حوزه مدیریت، به مهارتی به نام رهبری نیز مسلط باشد. تعریف رهبر اندکی دشوار است و شاید در چند سطر نتوان به شکل کامل آن را توصیف کرد، ولی در یک بیان کلی، مدیری میتواند به رهبر کسب و کار تبدیل شود که مهارت انگیزش ;کارمندان را داشته باشد، تناقضهای موجود در تیم را حل کند، در روزهای سخت و شکستها تیم را با تمام انگیزه به پیش براند و بستر را برای کارمندان فراهم کند تا امکان پیشرفت حرفهای و فردی را پیدا کنند.